کربلایی محمدحسین پویانفر

بنده ات آمد اعتراف کند دل خود را دوباره صاف کند بودم عمری اسیر و سرگردان دست من را بگیر برگردان بنده…

کرده ام نذر که عمری ز غمت گریه کنم آه از دل کشم و از اِلمت گریه کنم گر دلم سوخته است…

من از خیمه دیدم چی اومد سرت زیر سم مرکب چی شد پیکرت با زنجیر و غل روی گردن پدر میدیدم که…

جلو چشم من توی خیمه ها اومدن جلو چشم من همه مخدراتو زدن علیکن بالفرار جلو چشم من رسید گوشواره رو کشید…

چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها پاره گریبان تو بودم چهل سال شد حرف از تنت چهل سال…

قهرمان زنان زینب کبری بود مظهر صبر حق دختر زهرا بود دیده در قتلگه جسم بی رأس شه وا حسینا خواهر اطهرت…

سلام الله علیک ایهالمظلوم حسینم وا حسینم وا حسینم وا تموم زندگیم مال حسینه دلم همواره دنبال حسینه حسینم وای گلی گم…

همین امروز اکبر داشتم حیف همین امروز اصغر داشتم حیف ندارم طاقت نا محرما رو که من هفتا برادر داشتم حیف کمانی…