از سر پيچ جاده راه افتاد * سید مهدی میرداماد

بازدید: 917 بازدید

از سر پيچ جاده راه افتاد

با صفا صاف و ساده راه افتاد

پا برهنه پياده راه افتاد

پدر خانواده راه افتاد

از اهالي ده به رسم وفا

گفت رفتیم التماس دعا

راه دور و پر از مشقت بود

كوله بارش پراز ارادت بود

گرچه هر گام او عبادت بود

آرزويش فقط زيارت بود

چقدر قطره رو به دريايند

همگي پا برهنه مي آيند

راه بسيار رفته كم مانده

گريه شوق جاي غم مانده

روي دوشش فقط علم مانده

دو قدم تا دم حرم مانده

فلكه آب روبروي حرم

بر مشامش رسيد بوي حرم

ناگهان ايستاد مي گردد

چشم او مثل باد مي گردد

با همه اعتقاد مي گردد

پي باب الجواد مي گردد

عشق شان نزول آن در بود

اشك اذن دخول آن در بود

دم در گفت يا امام رضا

من مريضم شفا امام رضا

سرطان مرا امام رضا

نه فقط كربلا امام رضا

دم در بود كه مسافر شد

ساك خود وا نكرده زائر شد

چند شب بعد پنجره فولاد

كربلا خسته از مسير زياد

كفش خود را به كفشداري داد

پاي شش گوشه تا رسيد افتاد

گرد و خاك حرم كه پاكش كرد

خادمي كنج صحن خاكش كرد

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر