عاشقی کن که عجب حال و هوایی دارد * حاج محمود کریمی

بازدید: 967 بازدید

عاشقی کن که عجب حال و هوایی دارد

عاشق مست فقط راه به جایی دارد

درجه بندی عاشق به همین سوختن است

دل مهتاج ترک خورده بهایی دارد

به کرم خانه ی مولای نجف باید رفت

حضرت عشق چه ایوان طلایی دارد

نا خود آگاه لبم مثل دلم می خواند

کنج ایوان نجف به چه صغایی دارد

مادر دهر نزاد است و نخواهد زایید

بشری را که خودش شان خدایی دارد

تن ما را به هوایش به سر دار برید

تا بدانند علی باز فدایی دارد

در غدیر خم او معجزه ها را دیدند

به روی دست نبی دست خدا را دیدند

دل سپر دیم به سودای نظر داشتنت

چشم داریم به امیذ گذر داشتنت

لطف کردی که ز بالا به زمین آمده ای

مانده ام مات همین لطف سفر داشتنت

انتخاب گل مارا به تو دادست خدا

جان فدای نظر معجزه گر داشتنت

تو که در خانه ی خود حضرت زهرا داری

چه نیازیست علی جان به سپر داشتنت

هنر رزم تو در کرب و بلا یا صفین

بارک الله به این گونه پسر داشتنت

تو همان شیر نری که زره ات پشت نداشت

فخر کردست خدایت به جگر داشتنت

میمنه میسره تکثیر شدن کار تو بود

صد و ده مرتبه یا هو به هنر داشتنت

دو سر معرکه را ساده به هم می دوزی

این هم از معجزه ی تیغ دو سر داشتنت

قرن ها شد سپری باز تو تکرار شدی

بی سبب نیست اگر حیدر کرارا شدی

تو شدی خاک نشین خاک معطر باشد

عرش و فرش از نظر رتبه برابر باشد

پیر مرد عجمی را نظرت سلمان کرد

رتبه دادیش که منای پیمبر باشد

تو که هستی که غلامان تو صاحب کرمند

جبرئیل آمده هم رتبه ی قنبر باشد

هر کسی را که خود فاطمه تایید کند

می نویسن که دیوانه ی حیدر باشد

عمر خود را سر کوی تو فقط سر کردم

به هوای تو دلم خواست کبوتر باشم

دلم برا نجفت پر میزنه

اومده در خونت در میزنه

ما خرابیم که با دست تو آباد شدیم

نظری کن که دلم عرصه ی محشر باشد

از قدم های تو هم معجزه بر می آید

پس عجب نیست که خاک قدمت زر باشد

چقدر خوب شد این که پدر دنیایی

سبب این شد که دگر فاطمه مادر باشد

تو همانی که فقط با تو مباهات کنم

ذکر تسبیح شدی با تو مناجات کنم

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر