معصیت بود که سوزاند عبادات مرا * حاج محمود کریمی

بازدید: 1006 بازدید

معصیت بود که سوزاند عبادات مرا

بر نگرداند به من حس مناجات مرا

نا گزیر است گدا دم ز عطایت بزند

نیمه شب عبد گنه کار صدایت بزند

خسته و بی کسم و غربت یک شهر بس است

بی پناه امده ام ترد نکن قهر بس است

با امید امده ام شاه فقیرم چه کنم

ترسم از این است گنه کار بمیرم چه کنم

من شب اول قبرم چه حسابی دارم

گر بپرسند چه داری چه جوابی دارم

منم و وحشت قبری که ز هر سو برسد

کاش ان لحظه فقط ضامن اهو برسد

یاد دادند به ما وقت دعا سجده کنیم

قافر الذنب بخوانیم تو را سجده کنیم

مهر تو در دل ما هست نمی سوزانی

تو سری را که به سجدست نمی سوزانی

پوستی را که لطیف است نمی سوزانی

بنی را که ضعیف است نمی سوزانی

تو پشیمان شده ها را که نمی سوزانی

جلو حرمله ما را که نمی سوزانی

هر سحر ورد زبانی تو الهی العفو

رب شهر رمضانی تو الهی العفو

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر