السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 586 بازدید

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

داده طه لقبت حضرت مادر زهرا

کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا

به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا

التماسیم و به الطاف شما محتاجیم

با همان دست دعا کن به خدا محتاجیم

وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم

چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم

باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم

باز هم خطبه بخوانی و گوهر جمع کنیم

آن کسانی که به آیین خدا محتاجند

به بیانات تو در دین خدا محتاجند

بگو از راه خدایی که فراموش شده

بگو از راهنمایی که فراموش شده

از رسول دو سرایی که فراموش شده

بگو از حق ولایی که فراموش شده

پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن

باز هم فاطمه از حق علی حرف بزن

تو همان جمع فضایل تو همان جمع صفات

تو همان جلوه توحید و همان جلوه ذات

احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات

راه بیراهه شود دم نزنی تو هیهات

بگو این فتنه با رایت اسلام از چیست

بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست

با ولای تو نوشتند نجات ما را

با تو امروز نداریم غم فردا را

پس نگیر از لب ما خواهش یا زهرا را

انقلاب تو گرفته است همه دنیا را

امت واحده محتاج تو و یاری توست

شور بیداری اسلام ز بیداری توست

از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم

اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم

در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم

همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم

چیست فرمان ولایت همه با هم بودن

همه در دایره فاطمه باهم بودن

ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام

ای که خون پسرت گشته قوام اسلام

از علی و غم او تو سخن آغاز نما

سفره درد غریبانه خود باز نما

غم علی غصه علی ناله علی آه علی

نور الله علی شمس علی ماه علی

اول و آخر معراج علی راه علی

پهلویم داد شهادت ولی الله علی

خوشترین درد علی خسته ترین مرد علی

به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی

چند وقتی است سرم روی تنم می افتد

دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

نقش لاله به روی پیرهنم می افتد

دست من کار کند مطمئنم می افتد

من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است

به خدا بیشتر از تو جگرم می افتد

من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم

بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم

با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم

من از این دست به دیوار شدن خسته شدم

شانه از دست من افتاد دل زینب سوخت

چشم من بر حسن افتاد دل زینب سوخت

آن قدر آب شدم من که تنی نیست که نیست

مثل تصویر شدم من بدنی نیست که نیست

جز حلالم کن علی جان سخنی نیست که نیست

هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست

کاشکی زودتر این پیرهن آماده شود

بهر فردای حسینم کفن آماده شود

شاعر: علی اکبر لطیفیان

 

السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net