دردا که پیر گشتم در موسم جوانی حاج محمود کریمی + متن شعر

بازدید: 1215 بازدید
محمود کریمی

دردا که پیر گشتم در موسم جوانی متن شعر مداحی

دردا که پیر گشتم در موسم جوانی

این موسم جوانی این قامت کمانی

گردون به خون نشیند چشم کسی نبیند

ابر سیاه سیلی بر حُسن آسمانی

وقتی که باغ میسوخت بلبل به گریه میگفت

آتش زدن ندارد باغی که شد خزانی

ما داغ دیده بودیم امت به جای لاله

هیزم به خانه ما آورد ارمغانی

جای غلاف شمشیر بر روی بازویم ماند

بر من مدال دادند در عین جان فشانی

بابا ببین پس از تو با دخترت چه کردند

خوب از امانت تو کردند قدر دانی

رسم وفا چنین بود اجر رسالت این بود

تنها امانتت را کشتند در جوانی

برخیز یا محمد اعلام کن به امت

سیلی زدن به یک زن این نیست قهرمانی

شب تا سحر نخفتم امروز اگر نگفتم

در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی

سوز درون میثم هرگز مباد خاموش

زیرا که داغ زهرا داغی است جاودانی

شعر: استاد سازگار

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل