جهت عـضویت کلیک کنید
کاش میشد که به سوی حرمت برگردی
کاش افتد به دل محترمت برگردی
همه گویند به دلدار بیا اما من
جان عباس قسم میدهمت برگردی
ای یار که در راهی و زینجا خبرت نیست
در راهی و از کوفه و از ما خبرت نیست
در راهی و یک قافله گل پشت سر توست
می آیی و ناموس خدا همسفر توست
با باد صبا گفته ام ای دوست پیامم
شاید برساند به تو ای یار سلامم
گفتم به صبا حال منِ زار بگوید
از حال سفیرت ز سر دار بگوید
گوید به تو در کوفه چه آمد به سر من
گوید که چه سان بسته عدو بال و پر من
با سنگ سر راه و لب بام نشستند
آن سر که پر از عشق تو میبود شکستند
خفاش صفت نیمه شب نقشه کشیدند
آن لب که ثنا گوی تو اش بود دریدند
ننموده حیا طایفه سنگدل از تو
من در عوض مردم کوفه خجل از تو
تقدیر من این است و ندارم گله ای دوست
اما تو میاور پی خود قافله ای دوست
پر کینه تر از مردم این شهر محال است
چون مردم کوفه به همه دهر محال است
در مرد و زن و کودک این شهر صفا نیست
در هیچ دلی عاطفه و مهر و وفا نیست
اینان که تو را دعوت این شهر نمودند
گویا همه با آل علی قهر نمودند
اینان که به ظاهر ز خدا واهمه دارند
در سینه فقط بغض تو و فاطمه دارند
اینان همه بی روح و دلی گرم ندارند
سوگند به زینب ز کسی شرم ندارند
ای بود و نبودم به فدای تو و زینب
ترسم بوَد از روز ورود تو و زینب
در فکر غریبی تو و غربت اویم
دلواپس اطفال تو و حرمت اویم
ترسم که به ناموس خدا سلسله بندند
بر گریه اطفال تو در کوفه بخندند
ترسم ز سر بام پذیرای تو باشند
با آتش و دشنام پذیرای تو باشند
ترسم که سرت را هدف سنگ نمایند
با دخترک کوچک تو جنگ نمایند
.
.
متن شعر مداحی کاش میشد که به سوی حرمت برگردی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.