کهنه پیراهنتو تو بغلم میگیرم ( سید مهدی حسینی ) + متن شعر

چه باید گفت از دوران دوری چه باید کرد با طغیان دوری کسی آیا خبر از یار دارد در این دوران بی…

خدا اگر به این جهان رنگ و لعاب میدهد به عشق خانواده ی ابوتراب میدهد قرار شد بهشت را به نام نوکران…

طبقو آوردن قصه به سر رسید روپوشو زد کنار یهو از جا پرید صورتت چقدر عوض شده رگاتو کی پاره پاره کرد…

البلاء للولا خون شده دیگه دلا چه بلایی بدتر از دوریِ کرب و بلا تموم زندگی من و جان منی تو بیشتر…

امشب باز با دلم رفتم بین الحرمین قدم قدم کشیده شد دلم به ایون حسین رسید پای اون کتیبه که با خط…

نه تنها من نه تنها تو نه تنها آنکه دین دارد که عالم هرچه دارد از امیرالمومنین دارد بگو در چنته خود…

دختر امامم خواهر امامم عمه ی امامم با گل اومدن مردم قم به احترامم کجایی ای ماه شبهای تارم تو بی خبر…

من بمیرم خاکی شده سر تا پات میچکه خون از رو ترک لبهات دل بریدی رفتی دیدن بابات قد کشیدی قربون قد…

من آه کشیدم نمیدونی چی تو این راه کشیدم چقدر ناله ی اماه کشیدم من آه کشیدم من بد شکستم تا بیام…

سلامنا حسین امامنا حسین حیاتنا حسین مماتنا حسین ما نباشیم بقیه هستن کار تو لنگ نمیمونه همه کربلاتو میبینن هیچکی دلتنگ نمیمونه…