آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد حاج محمود کریمی + متن شعر

بازدید: 1012 بازدید
محمود کریمی

آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد متن شعر مداحی

آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد

اشک زلال چشمه ات آب حیات شد

خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد

تا از تو خواستم بنویسم دوات شد

این شهر را ادامه دهی آب میبرد

بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد

ای نوحه خوان ممتد از صبح تا به ظهر

قدری نفس بگیر که وقت صلات شد

وقت قنوت اشک تو افتاد روی خاک

فردا خبر رسید که آنجا قنات شد

او ماند و دختران یتیم قبیله اش

ام البنین بی پسر ام البنات شد

آری پسر قمر به شب مومنین که شد

مادر ستاره سحر مومنات شد

شعر: میلاد حسنی

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل