از سینه اگر چه میکشم آه برو
جان میدهم از این غم جانکاه برو
علی پیش پدر راه برو
بی تاب سفر اگر چه هستی بگذار
تا خوب تو را ببینم آنگاه برو
بابا به فدای تو چه مردی شده ای
قدری پسرم مقابلم راه برو
یک لحظه اگر نبینمت میمیرم
حالا چه رسد به این که تو آه برو
تو میروی و هر قدمت میگوید
دستم شده از دست تو کوتاه برو
از رفتن تو هنوز هم بی خبر است
پس تا نشده رقیه آگاه برو
شرمنده برای بدرقه آبی نیست
بابا علی ام خدا به همراه برو
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.