

از مرکب افتاد از مرکب آرام و قرار زینب افتاد متن شعر مداحی
از مرکب افتاد از مرکب آرام و قرار زینب افتاد
قبل از بریدن خواهر دلش لرزید و در تاب و تب افتاد
ای وای زینب چشمش به خون جاری کنج لب افتاد
از دور میدید نیزه به دست خولی لا مذهب افتاد
برگرد زینب دیدار بعد ما به پایان شب افتاد
آزار می دید هی زخم پشت زخم در تکرار می دید
لب تشنه بود و از بین گودال آسمان را تار می دید
انگار خواهر مرثیه را بین در و دیوار می دید
مادر که آمد از زخم پهلو از سنان آزار می دید
پس پیکرش کو روی بدن یک نیزه نه نیزار می دید
با آه می رفت مقتل به سمت روضه ای جانکاه می رفت
گرم دعا بود بین دهانش نیزه ای ناگاه می رفت
شمر ستمگر با چکمه روی پیکر او راه می رفت
این اوج روضه است از پشت سر خون گلوی شاه می رفت
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net