بی تو دیگر موسم پرده نشینی سر رسید
عاقبت داغت گوهر را از صدف بیرون کشید
عمه ای که در تمام عمر خود مستور بود
دیدنش از آرزوهای محال حور بود
دور تا دورش همیشه هاله ای از نور بود
چشم خورشید از تماشای جمالش کور بود
حال بنگر سایه ی او بر زمین افتاده است
آه زینب پیش این لشکر زمین افتاده است
خیز ای لب تشنه دریای تلاطم آمده
اولین بار است زینب بین مردم آمده
****
ای برگ گلم مسافر پاییزی
مانند دل پدر ز خون لبریزی
ماندم چه کنم کارم علی سخت شده
از هر طرف عبا زمین میریزی
***
بابای جوان مرده ام و زارم من
حق دارم اگر مدام میبارم من
قبلاً سه علی داشتم اما حالا
در خیمه هزار و صد علی دارم من
.
شب هشتم محرم ۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
اشعار جهت استفاده مادحین منتشر میشود
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
صفحات مهجه در فضای مجازی. لطفا فالو کنید
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.