خونابه های لبتو میشورم با اشکام بابا
خاکسترای سرت و میگیرم با دستام بابا
خدا نگهداره عمه رو اگه نبود میمردم
سپر برای تنم میشد وقتی کتک می خوردم
باشه بذا چشام تو غربت بباره
باشه بذا بگن که بابا نداره
***
تو دست سردش میگیره عمه این دستام و
میبوسه با اشک چشماش هر شب این زخمام و
بارونه چشم کبود من بهونه هر روزه
خدا می دونه که تا سحر آبله هام میسوزه
باشه بذا چشام تو غربت بباره
باشه بذا بگن که بابا نداره
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.