دنبال بهونه بود از اول این سفر
شب بود رسید به من میزد تا دم سحر
هی میگم نزن تو گوشم اما کو گوش شنوا
هی مگم نکس منو رو خاکا کو گوش شنوا
هی میگه منو معطل کردی بعد بد تر میزنه
هی میگم خواب بودم من به خدا کو گوش شنوا
درد و دلامو من همون شب گفتم برا مادرت
نفس که میکشم تنم میلرزه فدای سرت
****
شاید همین الآن بابا نفسم بره
پاهام پره از ورم موهام پره از گره
هی میخواستم که بلند شم از جام آه بابا مگه شد
هی میخواستم که نلرزه دستام آه بابا مگه شد
تو که خون گرفته روی چشمتو ولی چشماتو ببند
هی میخواستم که نسوزه موهام آه بابا مگه شد
کجا میری از بغل من امشب از اینجا بهتر
حالا چیکار کنم با این موهای پر از خاکستر
****
دیر اومدی پیش من بی حوصله ام زیاد
راستی موهای سفید بابایی بهم میاد
بوی نون میده موهای سر تو آه چشمت روشن
جلوی تو میزدن خواهرتو آه چشمت روشن
تو نبودی که چه حرفایی زدن وای گوشاتو بگیر
به کنیزی ببرن دخترتو آه چشمت روشن
دیگه چشام نمیبینه که حتی شبه یا روزه
این زنه غساله هم امشب واسم دلش میسوزه
حاج امیر کرمانشاهی / شب پنجم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست