سر آمد شام غم هايم مه عيدم كجا بودي
شب آرامش من صبح اميدم كجا بودي
سفر اينقدر طولاني نگفتي دختري داري
نميداني چقدر از عمه پرسيدم كجا بودي
مغيلان چيست مي داني فقط اين را بگو بابا
ز پايم دانه دانه خار مي چيدم كجا بودي
نه لالايي نميخواهم دگر اما در اين مدت
كه من از درد يك شب هم نخوابيدم كجا بودي
نمي خواهم بگويم كه كجا رفتم نمي خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخيدم كجا بودي
نمي خواهد بگويي كه كجا رفتي نميخواهد
كه از خاكستر گيسوت فهميدم كجا بودي
به زحمت روي پنجه ايستادم در ميان بزم
خودم با چشم خود ديدم خودم ديدم كجا بودي
شاعر: محمد رسولی
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب پنجم ماه صفر 1397
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست