شد کار هر روزم دعا مثل رقیه
داغ تو دق داده مرا مثل رقیه
زُل میزنم بر خاطرات با تو بودن
با گریه های بی صدا مثل رقیه
بابای او بودی برای من هم ارباب
از تو وفا دیدم وفا مثل رقیه
نام تو را هر جا زمین خوردم سریعا
گفتم به امید شفا مثل رقیه
کز کرده ام یک گوشه با دستان خالی
دستان تو مشکل گشا مثل رقیه
دل تنگ پابوس تو ام دست خودم نیست
لبریزم از حال بکاء مثل رقیه
بیزارم از تقدیر از قسمت از آنچه
کرده مرا از تو جدا مثل رقیه
دادی برات زائرانت را به جز من
افتادم از پا بی هوا مثل رقیه
در سینه دردی مشترک داریم با هم
جا مانده ام از کربلا مثل رقیه
حاج امیر کرمانشاهی / شب پنجم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست