


دانلود مداحی گفتم به خود یا که خبر از ما نداری
مـتن شـعر
گفتم به خود یا که خبر از ما نداری
یا که خیال دیدن ما را نداری
حالا که از راه امدی فهمیده ام که
هر شب تو می خواهی بیایی پا نداری
دور از من و عمه کجا ها رفته ای که
یک جای سالم در سرت حتی نداری
اما پر از زخم و جراحت هم که باشی
زیبا ترین بابای دنیا تا نداری
بعد از تو باید سوخت در هرم یتیمی
بعد از تو باید ساخت بابا با نداری
با دختر تو دختران شام قهرند
با طعنه می گویند تو بابا نداری
من را به همراهت ببر تا که بفهمم
تو دوست داری دخترت را یا نداری
***
وای از شوق تو بی قرارم جان خسته بر لب دارم
این نیمه جان و عمر خود از زینب دارم
بابا خون شده پاهایم از خاره صحرا
روی نیلی ام شد چون روی زهرا
ای بابا
من دل تنگ تو دلتنگ من
ای یوسف صد پاره تن دیگر نمانده حتی برایت پیراهن
تنها می دویدم از پشت محمل
میگیرم کنج این ویرانه منزل
ای دل
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net
