چشم به رام ولی تو همش با نیزه داری
به منم نگاه کن اگه هوامو داری
بیا تا بگم به عمه عمه دعام گرفته
حرفامون زیادن بابا ولی صدام گرفته
کوچه ها شلوغن شلوغن هوامو داشته باش بابا
زنجیرام نمیان که گیرن برو ولی یواش بابا
از ما که گذشته بابا تو از روی نیزه ها نیوفت بابا
دست و پای بسته شکسته تو زیر دست و پا نیوفت بابا
****
کن صدام که تو شام دیگه صدام نپیچه
کن دعام که زنجیر به دست و پام نپیچه
میکشه طنابو تا برام گلو نَمونه
نیزش و تکون داد رو نی عمو نَمونه
نیزه رو رها کرد عمه جون با نیزه میخوره زمین
چشامو میبندم نبینم تا نیزه میخوره زمین
کاش عموم میومد کنارم که نزدیک حرم نشن
کاش عموم میومد کنارم دیگه مزاحمم نشن
****
کن دعام بابا جون تو کوچه کم نیارم
رو زمین نیوفتم رو خارا پا نزارم
کاش میشد که واستی یه کم نفس بگیرم
تا گل سرم رو از اینا پس بگیرم
سخته که ببینم کنیزا منو به هم نشون میدن
سخت تر اینه اما ببینی که بچه ها حولم میدن
دخترا سر راه به خنده گوشوارم و نشون میدن
پیش من که دستام تو بنده النگو ها تکون میدن
تو حراجی دیدم تو بازار دوباره گهوارمونو
پشت عمه موندم نبیبنن لباسای پارمونو
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net