دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای
دوباره ضربه سنگین دست و واقعه ای
چقدر مردم پست مدینه نامردند
دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند
ببین که اخر عمری چه بر سرت امد
صدای ناله جان سوز مادرت امد
مگر نه این که شما را دوان دوان بردند
دوان دوان نه که حتی کشان کشان بردند
مگر نه این که زدند ریسمان به بازویت
مگر نه این که زدند با لگد به پهلویت
مگر نه این که شما بین کوچه افتادی
به یاد مادر پهلو شکسته جان دادی
بناست کوچه و بازار بی عبا بروی
بناست دیدن یک قوم بی حیا بروی
بناست تا که مدینه ادا کند دینت
بناست پای برهنه کجاست نعلینت
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است