حالم رو به راه نیست علت خشکی چشای من جز گناه نیست حالم رو به راه نیست اصلاً مثل من هیچکسی آقا…
رعد و برقه یا داره شمشیر میکشه حسن داره میلرزه زمین تکبیر میکشه حسن اینجا جنگ جمله یا تکرار خیبره حیدر رو…
هرکی رفته سمت سقیفه لایقش حرفای سخیفه از درشت و ریزشون گرفته مخصوصا اون زنک ضعیفه لعنت دشمنا رو بگو با بغض…
قطره قطره موجای دریا ذره ذره ریگای صحرا دسته دسته حور و فرشته با هم میخونن لحظه به لحظه لعنت حق بر…
سفره ی کریمانه حسن بانی کرمخانه دحسن جان ما جان ما جان ما جان عالم به قربان حسن مقتدای خوبانه حسن خوبِ…
به به چه سفره ای به به چه سفره داری به به چه دلبری به به چه زلف یاری هزار ماشاالله بعد…
تا حرف از کرم که میشه قلبم میشه مجتبایی روزی میرسه تموم عالم میشه مجتبایی کیه اونکه افتخار شاه مردانه حسن جانه…
دوباره بارون شوق میباره از ابر چشمای من ملائک عرشو چراغون کردن به افتخار حسن دریای کرم دست پر مهرش رو سرم…