مژده ی باران به نفسهای بیابان به رگ خشک درختان به شب خسته ی ایوان برسان باز بوی بهاران به دل غنچه…
به هرچه که در عالم است جهان به نگاه اوست ما قطره ای به دریا دریا محمد است که هرچه که در…
ای همه زیبایی من خاک تماشایی من عشق اهورایی من ایران ایران بغض تو بر شانه ی من خنده ی مستانه ی…
خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد دور عاشقان آمد نوبت محرم شد پای خون دل وا کن دست موج پیدا…
تو با من چه کردی که یادم نمیره جهان بی تو دردی بدو ناگزیره تو با من چه کردی که راحت نشستم…
گفتم کجا گفتا به خون گفتم چه وقت گفتا کنون گفتم سبب گفتا جنون گفتم مرو خندید و رفت گفتم که بود…
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه بشکسته سوهامان خون است به دلهامان فریاد و…
آرامشم را در تو جویم ای وسعت سبز نجوای خود را با تو گویم ای فرصت سبز ای دشت هایت ارغوانی ای…