همه روزا رو با تنهایی میجنگه برا پسرش چقده دلش تنگه ویلی ویلی علی الخیم ویلی ویلی علی الحرم چی سرت اومد…
الا مادر به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت ابوفاضل…
سرمه چشمام خاک پاهاتو ماجرا داره دل من با تو اگه تو چشمام نم بارونه به تو محتاجم خدا میدونه خدا میدونه…
اگر زردم اگر خشکم درخت رو به پاییزم تمام برگ هایم را به پاهای تو میریزم چه جذاب است دریای پر امواج…
لبهای ما خشکه چشمای ما خیسه مادرت اسم ما رو واسه کربلات مینویسه انت الغنی و انا الفقیر جان مادرت دستم و…
نمیدونه کسی که چی دیده حسن نمیدونه احدی چی کشیده حسن تو خونه شب و روز چی شنیده حسن توی کوچه چی…
میدونی عاشقت هستم مگه میشه تو ندونی چه خوبه به پای عشقت داره میگذره جوونی محبوبم تویی معلومه اسمت میشه آروم قلبم…
فدای دردات تموم دردام من از خدا جز دیدنت چیزی نمیخوام برگرد عزیزم که خیلی تنهام یواشکی میگم به تو کبوده پاهام…
من آن شمعم که آتش بس که آبم کرده خاموشم همه کردند غیر از چند پروانه فراموشم اگر بیمار شد کس گل…
شب و روز من با عشق تو سر شد حال من خوبه تو روضه بهتر شد من تو چشم تو خدا رو…
ای همه شب به گوش تو گریه بی صدای من مانده به سینه با نفس ذکر خدا خدای من اشک تو ریزد…
نه حرف میزنی خانوم نه حتی یه لبخندی من هر بار میام پیشت تو چشماتو میبندی از من رو نگیر محتاج نگاهته…