شب بیعت است شب سرنوشت بمان همسفر بمان در بهشت به هرکجا بروی آسمان همین رنگ است همیشه بین حسین و یزیدیان…
پنجره ی دل را بگشای به سوی کربلا زود معطر کن جان را ز بوی کربلا نور می آید قافله ی حسین…
داداش چی قراره بیاد سرم ببین خاک نشسته رو معجرم من این قصه رو پیش مادرم شنیده بودم سراپا میلرزم تو اضطراب…
آرزوی غبار این باشد روی دامان یار بنشیند در مسیر عبور او باشد زیر پایش به بار بنشیند قطعه خاکی بلند مرتبه…
بالای دارالاماره میگم نیا کوفه با یه لب پاره پاره میگم نیا کوفه قاصد من نگامه روی لبام سلامه فدائی تو مولا…
باورم نمیشه من کجا ماه محرمت باورم نمیشه دست من رسید به پرچمت باورم نمیشه من هنوز نمردم از غمت آقا همین…
سرم رو شکستن فدا سرت اینا نقشه دارن برا سرت میترسم که رو نیزه ها سرت قرآن بخونه میترسم بازم مثل مادرت…
چشم تموم شیعه ها ابریه مثل آسمون هزار ساله اشکای ما میباره از غربتتون میون طوفان غم ریخته همه بال و پرم…