اولین روز است بی گهواره میگردی علی یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی آخرین باری که بستم بند این قنداق…
بابات نوحه می خونه دستاش غرق در خونِ بین خیمه و میدون پریشون و سرگردونه رفتی و داغ تو مونده رو دل…
ز داغت تیر هم گریان شد ای وای نفس در سینه ات سوزان شد ای وای خدا را شکر دستم زیر سر…
روی دستان باب من رفتم با سرم با شتاب من رفتم خیمه پرسید بر نمیگردی مگر اینکه به خواب من رفتم مشک…
این مرد کیست لاله پرپر میاورد تا خیمه هاش اکبر دیگر میاورد دارد گلی که طعم عسل را چشیده است از ازدحام…
لباس رزم اندازه تنت نشد اشکای من حریف رفتنت نشد به لب ابالفضل تکبیره رو سر تو قرآن میگیره بی تو حسین…
آمد از خیمه همچو قرص قمر آن که آماده بهر پرواز است اشتیاق است و ترس جا ماندن بند نعلین او را…
ناز و مهر مهر ورزان در نگاه زینب است عشق اگر عشق است سرگردان راه زینب است گاه و بی گاه از…