من کجا و مادری کردن برای آل عصمت عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم گریه کردم پا به پای زینب…
همه لحظه گوشم پی گفت و گویش همه عمر چشمم به خیال رویش چه شود غباری ببرم ز خاکش چه شود که…
ساقی لب تشنگان زاده ام البنین دست رشیده حسین بازوی حبل المتین چهره ی مهتابی حنجره خشکم ببین هم جگرم سوخته هم شده…
شکر خدا جان دادن من این چنین بود حسن ختام مادر عباس این بود اسباب زحمت شد عیادت کردن از من پس…
آن کس که زهرا عشق را کرده نثارش آن مادری که عشق گردیده دچارش آن کس که بیت خالی از زهرای مولا…
زور بازوی علی باب الحوائج ناصر دین نبی باب الحوائج ناصر دین خدا باب الحوائج بچه شیر مرتضی باب الحوائج ای علمدار…
شد آسمانم بی ستاره سوغاتی زینب شده این مشک پاره عزیزم بعد از تو ای ماه مدینه وا مصیبت من ماندم و…
تا علی اکبر و قاسم مرا خواندند مادر با خودم گفتم اکنون واقعا ام البنینم من فدایی سر موی امیر المومنین من…