حاج مهدی رسولی

من و تو عجب حکایت شیرینی من و تو عجب حکایت دیرینی من و تو عجب قطره عجب دریایی من و تو…

تو را اینگونه مينامند مولاي تلاطم ها و نامت غرش آبي آواي تلاطم ها تو را اينگونه ميفهمند مجذوبان كه اربابي و…

هر واژه ام با آه می آمیزد امروز از تار و پودم خون دل میریزد امروز من بیرق سرخ سپاه راه عشقم…

سیده النسا عالمینی بهتر از هرکسی منو میبینی خیر تو رسید هر دفعه به من از دست حسین از دست حسن میدون…

گریه کردی پسرم من بمیرم تو دیگه مردی پسرم حسنم گریه نکن دنبال گوشواره نگردی پسرم چیزی نشده فقط یه کم خاکی…

منم موذن شهر نبی بلالم من منم که بعد نبی مرغ بسته بالم من منم که بعد پیمبر چه غصه ها خوردم…

سلام حضرت مادر فدای درد و غمت چه گریه ها که نکردم برای عمر کمت همیشه سهم گدای تو شادمانی بود فدای…

چه گنبد طلایی چه صحن با صفایی بقیع چقدر شلوغه عجب برو بیایی چه نماز جماعتی چه شکوه و قیامتی توی صحن…