ای همسفر ای هم نفس ای روح امیدم حاج محمود کریمی + متن شعر

بازدید: 1254 بازدید
محمود کریمی

ای همسفر ای هم نفس ای روح امیدم متن شعر مداحی

ای همسفر ای هم نفس ای روح امیدم

بردار سر از خاک من از شام رسیدم

هر چند که تیر سخنم کشت عدو را

خود مثل کمان در غم هجر تو خمیدم

روزی که عدو برد مرا از سر نعشت

امد به لبم جان دل از خویش بریدم

گردید دل سوخته ام تشت پر از خون

در تشت طلا تا سر خونین تو دیدم

یک بار نلرزیدم و زانوم نشد خم

صد کوه بلا را به سر دوش کشیدم

از حال دل سوخته ام باز چه پرسی

کز خصم ستمکار شنیدی چه شنیدم

انجا که عیان است چه حاجت به بیان است

این روی کبود من و این موی سپیدم

یک روز چو تو در بغل فاطمه بودم

یک روز پیاده به روی خار دویدم

از مقتل خون تا دم دروازه ساعات

یک گام نلرزیدم و یک دم نبریدم

با ان همه وقتی به لبت چوب جفا خورد

برخواستم و پیروهن خویش دریدم

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل