شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من این نه اشک است که بسته…
غصش که یکی دو تا نیست غربت از حسن جدا نیست خیلی خیلی غریب ِ هیچ کی شبیه مجتبی نیست وای بی…
محال توی این عالم غریب تر از حسن باشه کی و دیدی تو این دنیا میون خونه تنها شه دیگه راحت شد…
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد خونی که خورد در…
بخوان نوحه در این عزا برای رسول خدا شب اشک و آه است جهان بی پناه است در این داغ عُظما میکوبم…
رسید از راه لحظه تلخ جدایی امون از این همه ظلم و بی وفایی کنار بستر تو روضه و آهِ بدرقت یکی…
نوبت غم میشود تکیه علم میشود خانه دل های ما مثل حرم میشود حرم حرارت داغ عزای تو در رگ خونم حسین…
بازم قصه یکی بوده و یکی نبوده بمیره مادر که از تشنگی لبهات کبوده چشام چه بارونی شده لبات چرا خونی شده…