به سیاه چال زندان چه خوش است شور و حالم که گذشته با تو یارب شب و روز و ماه و سالم…
چه تک و تنها چه غریبونه یه نفر کنج این زندونه اسیر این شبای تاره رو خاک تیره سر میذاره کسی به…
ارث از نبی برده پیمبر بودنش را مانند زهرا مثل حیدر بودنش را از یوسف مصری زندانی بپرسید از ماه رویان علت…
تو کاظمین آقا حاجتمو داده چقدر دلم تنگه پنجره فولاده چه حرمی چه گنبدی حس میکنی تو مشهدی زهرا میگه خوش اومدی…
دستی رسید و بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین افرید و رفت خون گلوی زیر فشارم…
نمی گویم بیا زنجیر بردار از پرم دشمن که دیگر شوق پروازی نمانده در سرم دشمن نمانده غیر مشتی استخوان از جسم…
داروی هر درد ما از دم تو می رسد حک شده بر سینه یا باب حوائج مدد می رود از زندانش با…
اگر برایت چو مرغی ز پیکر خسته ام پر پرم سوی بارگاهی که باشد از عرش برتر به بارگاهی که در ان…