سلام ای حقیقت فاطمه زنده کنِ طریقت فاطمه کتاب صبر مرتضی سینه ات تمام فاطمه در آیینه ات تو زینبی اُمی و…
در سیر او جبریل هم بال و پرش ریخت وقت طواف چارمش خاکسترش ریخت فطرس شد و غسل تقرب کرد روحش هرکس…
دختر نگو بگو گوهر مرتضی علی زینت نگو که تاج سر مرتضی علی اولادُهُم مساوی اَکبادُهُم لذا دختر نگو بگو جگر مرتضی…
تنها برای من همین یک پیروهن مانده با زخم هایی که بر عمق جان من مانده یادم نخواهد رفت که صدچاک افتادی…
به سر رسید دگر داستان غربت من کجایی ای سبب خنده ی ولادت من عزیز مادر من یار با محبت من همیشه…
ای تشنه ای که شرح غمت در بیان نبود ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ناراحتم زیاد نماندم کنار…