اگرچه کشته ی مظلوم کربلاست حسین شکوه بی حد و حصر است کبریاست حسین وجود روشن او خود دلیل شادیِ ماست اگرچه…
اگر با من نبود این ابر بارانی که من دارم برایم دردسر میشد گناهانی که من دارم من از وقتی که یادم…
نگاهم مانده و از در نیامد نشانی از کبوترها نیامد زمانی گِرد من پُر بود حالا یکی از آن برادرها نیامد دلم…
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم از آن بدو تولد با تو یک جوره دگر بودم نگاه آخرم گودال بوذی گریه…
میبرندم سرِ بازار چشمت را ببند نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند شد نقاب صورت من آستین پاره ام بی تو…
من آن آیینه ام آیینه ای از غم ترک خورده من آن زخمم همان زخمی که از هجران نمک خورده من آن…