باز در معرکه ها نوبت جولان شده است شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است کیست این مرد که هنگامه…
اینکه بر سینه ی خود داغ برادر دارد نتواند که سر از سینه ی تو بردارد تیرها با همه قامت به تنت…
ای عاشق بی قرار عباس وی حیدر آشکار عباس ای قبله عاشقان سرمست وی کعبه روزگار عباس ای وارث غیرت یدالله شیرافکن…
آسمان خاک پای عباس است وصله ای بر عبای عباس است دستِ بالای دستهای همه دستِ مشکل گشای عباس است راهِ حلِ…
نیمه شب در خرابه وقتی که ربنای قنوت پیچیده بعد زاری و هق هق و گریه چه شده این سکوت پیچیده عمه…
میکشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه وسط تشت…